چرا ایران توسعه پیدا نمیکند؟ این سوال پیچیدهای است که ذهن بسیاری از مردم و تحلیلگران را به خود مشغول کرده است. در نشست “فرهنگ سیاسی و توسعه ایران” که توسط انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه شعید بهشتی و با حضور دکتر محمود سریعالقلم و دکتر جواد اطاعت در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد، این پرسش مورد بررسی قرار گرفت. دکتر سریعالقلم در تحلیل خود به این نکته اشاره کرد که کشورهای توسعهیافته یا در حال توسعه، تجربیات مشترکی دارند که در مرکز آنها تصمیمگیریهای کلان نخبگان سیاسی قرار دارد. او معتقد است که در بسیاری از جوامع، تغییرات اساسی در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی از طریق اراده و تصمیمسازی گروه کوچکی از نخبگان در رأس نظامها تحقق مییابد. به عنوان نمونه، چین با جمعیت بیش از یک و نیم میلیارد نفر و امارات متحده عربی با جمعیتی کمتر از ۱۰ میلیون نفر، با تصمیمات نخبگان خود توانستهاند به یکی از بزرگترین اقتصادهای جهانی تبدیل شوند.

در مقابل، دکتر اطاعت به مشکلات ساختاری ایران در عرصه سیاستگذاری اقتصادی اشاره کرد و بر این نکته تأکید داشت که اقتصاد ایران فاقد یک مکتب فکری منسجم است. به گفته او، در حالی که در بسیاری از کشورهای توسعهیافته نخبگان از متون و فلسفههای اقتصادی مشترک بهره میبرند، در ایران چنین همگرایی فکری وجود ندارد و این خود مانعی برای اتخاذ تصمیمات مؤثر و هماهنگ است. او همچنین به مشکلات جغرافیایی و تصمیمگیریهای نادرست در ایران اشاره کرد که منجر به بحرانهای مختلف اقتصادی و اجتماعی شده است.
کشورهای توسعهیافته یا در مسیر توسعه، تجربیات مشترکی دارند که محور اصلی آنها تصمیمگیریهای کلان نخبگان سیاسی است. دکتر محمود سریعالقلم در تحلیلهای خود به این نکته اشاره میکند که تغییرات اساسی در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، محصول اراده و تصمیمسازی گروه کوچکی از افراد متفکر در رأس نظامهاست.
مدلهای تصمیمگیری و اثرگذاری نخبگان
دکتر سریعالقلم معتقد است که تغییر در جوامع عمدتاً از طریق نقشآفرینی نخبگان اتفاق میافتد. وی به نمونههای تاریخی و معاصر متعددی اشاره میکند. از جمله چین، که یکی از بزرگترین اقتصادهای جهان است و تولید ناخالص داخلی آن به 19 تریلیون دلار رسیده است. او توضیح میدهد که این موفقیت نتیجه تصمیمات چند نفر معدود در حزب کمونیست چین بوده است، نه اجماع گسترده مردم.
وی همچنین از امارات متحده عربی یاد میکند، کشوری که باوجود ساختار پادشاهی، با اراده و تصمیم نخبگان خود به یکی از پیشرفتهترین کشورهای منطقه تبدیل شده است. یا ترکیه، جایی که رهبران آن، از جمله اردوغان، با تعامل مستقیم با نخبگان اقتصادی همچون گروه “کوچ هلدینگ”، برنامههایی تدوین کردند که هم به رشد اقتصادی شرکتها و هم به کاهش بیکاری کمک کرده است.
این مدلهای موفق نشان میدهند که تمرکز بر تصمیمسازی مؤثر در سطوح بالا، میتواند توسعه یک کشور را سرعت بخشد.
چالشهای همگرایی در جوامع بزرگ
اما ایجاد تغییرات اجتماعی و اقتصادی در جوامع بزرگ و متکثر، مستلزم همگرایی است که دکتر سریعالقلم آن را از دشوارترین مسائل میداند. او به این نکته اشاره میکند که در کشوری مانند چین با جمعیتی نزدیک به یکونیم میلیارد نفر، دستیابی به اجماع عمومی امری تقریباً ناممکن است. به همین دلیل، مدل “تصمیمگیری متمرکز” در چین توانسته راهحل موفقی باشد.
در مقابل، او از تجربه اسپانیا یاد میکند که در دوره دیکتاتوری فرانکو، با تکیه بر ایجاد جامعه مدنی و احزاب سیاسی، توانست ساختارهای اجتماعی و اقتصادی را برای عضویت در اتحادیه اروپا آماده کند.

اهمیت نخبگان سیاسی در ایران
دکتر سریعالقلم در ادامه به شرایط ایران اشاره میکند. او معتقد است که ایران از نظر منابع طبیعی و انسانی کمبودی ندارد. 7 درصد منابع جهانی و جمعیتی جوان و تحصیلکرده از مزایای کشور است. اما چرا توسعهیافتگی محقق نشده است؟ پاسخ او ساده اما عمیق است:
“علتالعلل توسعهنیافتگی ما، ناتوانی در تشخیص مسائل اصلی و نبود همگرایی در میان نخبگان سیاسی است.”
او این موضوع را به نبود تمرکز فکری در جامعه نیز ارتباط میدهد و میگوید بسیاری از نخبگان و مدیران ایران فاقد ذهنیت متمرکز برای حل مسائل کلیدی هستند. به اعتقاد وی، این پراکندگی ذهنی در سیاستهای کلان نیز مشاهده میشود؛ بهطور مثال، سرمایهگذاری در مناطقی چون بولیوی یا تلاش برای حضور در قطب جنوب، در حالی که مسائل اساسی در منطقه خودمان نادیده گرفته میشود.
تفاوت نگرش در جوامع موفق و جوامع توسعهنیافته
یکی از نکاتی که دکتر سریعالقلم بر آن تأکید دارد، تفاوت نگرش و آموزش نخبگان در جوامع مختلف است. به گفته وی، رهبران کشورهای توسعهیافته از متون و دانشهای مشترک بهره میبرند.
بهعنوان نمونه، نخستوزیران ایتالیا و نروژ، هر دو آثار آدام اسمیت و توماس هابز را مطالعه کردهاند، که باعث ایجاد درک مشترک در سیاستگذاریهای اقتصادی و اجتماعی آنها شده است.
اما در ایران، نخبگان از متون و منابع مشترک استفاده نمیکنند و همین امر مانعی برای رسیدن به تصمیمات مشترک و همگرایی در حل مسائل کلان شده است. این عدم هماهنگی، حتی در میان اعضای حکومت نیز دیده میشود و باعث میشود که جلسات متعدد بدون نتیجه مشخص برگزار شوند.

راهحلها برای ایران
دکتر سریعالقلم معتقد است که برای پیشرفت ایران، باید اصلاحات عمیق در طرز تفکر و سیستم آموزشی نخبگان ایجاد شود. او از تجربههای موفق کشورهایی مانند سنگاپور و امارات یاد میکند که توانستهاند با استفاده از توانمندیهای محدود خود، به دستاوردهای بزرگی برسند. سنگاپور، با جمعیتی 5 میلیونی، دو برابر ایران تولید ناخالص داخلی دارد و امارات در زمینه هوش مصنوعی رتبه چهارم جهانی را کسب کرده است.
به اعتقاد او، ایران نیز باید از این تجربیات استفاده کند و نخبگان سیاسی، دانشگاهی و اقتصادی را بهسمت همگرایی در تصمیمگیریها هدایت کند.
نقش فرهنگ در توسعه و اصلاحات
دکتر سریعالقلم در بخش دیگری از سخنانش به تأثیر ناخودآگاه فرهنگی بر رفتار اجتماعی اشاره میکند. او معتقد است که بسیاری از رفتارهای ما ایرانیان، ناشی از الگوهای ناخودآگاه است که در طول زمان شکل گرفتهاند. بهعنوان مثال، واکنشهای هیجانی یا عدم پایبندی به قوانین، نتیجه الگوهای ذهنی نهادینهشده است.
وی از توینبی، فیلسوف مشهور، نقل میکند که:
“بزرگترین وظیفه یک حکومت برای حکمرانی مطلوب، عقلانی کردن ناخودآگاه جامعه است.”
این عقلانیسازی نیازمند آموزش گسترده و تغییرات فرهنگی است که میتواند در بلندمدت باعث همگرایی بیشتر و در نتیجه پیشرفت کشور شود.
آیندهای مبتنی بر تصمیمسازیهای مشترک
دکتر سریعالقلم با ارائه این تحلیلها، تأکید میکند که ایران میتواند با اصلاح طرز تفکر نخبگان و ایجاد همگرایی در میان آنها، به توسعهای پایدار دست یابد. اما این مسیر نیازمند تغییرات ساختاری و فرهنگی در سطح کلان است.
تجربه جهانی نشان داده است که پیشرفت، محصول تصمیمگیریهای مؤثر و اراده نخبگان است. ایران نیز اگر بتواند نخبگان خود را بهسمت درک و تعریف مشترک از مشکلات هدایت کند، میتواند از پتانسیلهای عظیم خود بهره ببرد و جایگاه بهتری در جهان کسب کند.
در ادامه دکتر جواد اطاعت به بیان نظرات خود در این حوزه پرداخت. در جمهوری اسلامی ایران، یکی از چالشهای اصلی که باید به آن توجه کرد، عدم باور علمی در عرصه سیاست و حکومت است. این مشکل بهویژه در زمینه اقتصادی به وضوح نمایان است. طبق گفته دکتر جواد اطاعت، اقتصاد ایران فاقد یک مکتب فکری مشخص است که بتوان بر اساس آن سیاستگذاری کرد. ایشان در اینباره مثالهایی از نظرات مختلف اقتصادی را مطرح کرده و بر این نکته تأکید دارند که اقتصاد ایران نه بر مکتب مارکسیسم، نه بر مکتب لیبرالیسم و نه حتی بر اصول اقتصاد اسلامی استوار است. بلکه در واقع، هیچکدام از این مکتبها بهطور کامل در سیاستگذاری اقتصادی ایران پذیرفته نشدهاند.
ترکیب مکاتب اقتصادی در ایران
دکتر اطاعت اشاره کردند که اقتصاد ایران در عمل ترکیبی از تمام این مکاتب است، اما هیچکدام بهطور جدی و اصولی پیادهسازی نشدهاند. این امر موجب شده که در سیاستهای اقتصادی ایران، در حالی که گاهی بر اصول بازار آزاد تأکید میشود، در عمل بسیاری از بخشهای اقتصادی تحت کنترل دولت یا نهادهای شبهدولتی قرار دارند. ایشان بر این باورند که این وضعیت نه تنها باعث بیثباتی اقتصادی میشود، بلکه زمینهساز بحرانهای مختلف اقتصادی است.
تصمیمگیریهای اقتصادی و عدم انسجام فکری
یکی از نمونههایی که دکتر اطاعت به آن اشاره کردند، مسئله تصمیمگیریهای اقتصادی در دولت است. در یک جلسه دولت، گاهی تصمیمات اقتصادی اتخاذ میشود که با اصول اقتصاد آزاد همخوانی ندارد. در چنین شرایطی، واضح است که هیچ مکتب فکری مشخصی در پشت این سیاستها وجود ندارد و هر تصمیم بهصورت مقطعی و بدون یک دیدگاه کلان علمی گرفته میشود.
چالشهای جغرافیایی و اقتصادی
علاوه بر این، دکتر اطاعت به مسئله موقعیت جغرافیایی ایران و عدم استفاده بهینه از پتانسیلهای طبیعی کشور نیز اشاره کردند. مثالی که ایشان زدند، درباره تصمیماتی است که در زمینه توسعه صنایع و کارخانهها اتخاذ شده است. بهعنوان نمونه، ساخت کارخانههای فولاد و صنایع آببر در مناطق مرکزی ایران بهویژه در اصفهان، که باعث تخریب محیط زیست و بحرانهای منابع آب شده، یکی از نمونههای بارز تصمیمات غیرعلمی و بدون مطالعهی قبلی است. این نوع تصمیمگیریها، علاوه بر تخریب منابع طبیعی، به مشکلات اجتماعی و اقتصادی نیز دامن زدهاند.

نیاز به باور علمی در سیاستگذاری
دکتر اطاعت در ادامه به این نکته مهم اشاره کردند که اگر مسئولین کشور دارای باور علمی در زمینه توسعه و سیاستگذاری بودند، تصمیمات بهگونهای گرفته میشد که از بروز این مشکلات جلوگیری میشد. بهعنوان مثال، سیاستهایی که در دوران قبل از انقلاب برای توسعه صنعتی در ایران تدوین شده بود، در حال حاضر نیز میتواند بهعنوان یک مدل مفید مورد استفاده قرار گیرد. طرحهایی مانند طرح “ستیران” که در دهه 50 منتشر شد، نشاندهنده اهمیت استفاده از موقعیتهای جغرافیایی مناسب برای توسعه صنعتی بود. در این طرح، تأکید شد که تمام صنایع باید در سواحل جنوبی ایران مستقر شوند تا از پتانسیلهای موجود در این مناطق بهرهبرداری بهینه صورت گیرد.
مشکلات سیاستگذاری در بخش کشاورزی و روستایی
دکتر اطاعت همچنین به مشکل سیاستگذاریهای نادرست در بخش کشاورزی و روستایی نیز اشاره کردند. یکی از اشتباهات بزرگ در این زمینه، جابجایی اولویتها در تخصیص منابع بود. به گفته ایشان، ابتدا باید به ایجاد اشتغال و تولید ثروت در روستاها توجه میشد، اما در عمل بیشتر منابع صرف ایجاد زیرساختهای خدماتی مانند آسفالت، برق، و خانههای بهداشت شد. این سیاستها بدون مطالعه و امکانسنجی دقیق باعث شده که بسیاری از روستاها خالی از سکنه شوند و مهاجرتهای گستردهای به مناطق شهری رخ دهد.
توسعه پایدار و نیاز به اصلاحات اساسی
در کنار این مسائل، دکتر اطاعت به طرح توسعهی پایدار در ایران نیز اشاره کردند. ایشان تأکید کردند که برای تحقق توسعه پایدار در ایران، لازم است که به سه عنصر کلیدی توجه شود: امنیت، اراده رهبران، و تعامل با نظام بینالملل. امنیت در اینجا به معنای امنیت فیزیکی، اقتصادی، و سرمایهگذاری است که لازمه هر گونه پیشرفت در کشور است. اراده رهبران نیز به این معناست که مسئولین کشور باید اراده سیاسی برای ایجاد تغییرات اساسی در سیاستهای داخلی و خارجی داشته باشند. همچنین تعامل مثبت با نظام بینالملل برای جذب سرمایهگذاری و ایجاد ارتباطات مؤثر با سایر کشورها امری حیاتی است.
مسیر توسعه پایدار در ایران
در نهایت، دکتر اطاعت تأکید کردند که اگر ایران بخواهد به سمت توسعه پایدار حرکت کند، باید از تمرکزگرایی و سیاستهای اقتصادی دولتی فاصله بگیرد و به سمت خصوصیسازی و تمرکززدایی پیش برود. تنها در چنین شرایطی است که ایران میتواند به توسعهای همهجانبه و پایدار دست یابد.
تهیه کننده گزارش: امیر حسین زیدیحیایی
