دکتر یغمایـی: بطور نظاممند به علم و الهیـات پرداخته نشـده است
مرکـز " علـم و الهیـات " توسط پژوهشـکده مطالعـات بنیادین علـم و فنـاوری دانشگاه شهید بهشتی تاسیس شد. برای آگاهـی از اهـداف، ضرورت تشکیـل و برنامههـای این مرکز گفـتوگویــی با دکتر ابوتـراب یغمایـی، عضو هیات علمـی این پژوهشکده ترتیب دادیم که در زیر می خوانید.
دکتر یغمایـی در این گفـتوگـو، ابتدا به سابقه تاریخـی علـم و دیـن، به مسئله علم و دین به عنـوان یک نظام پژوهشـی اشاره کرد. سپس اهـداف و ماموریـت مرکز علـم و الهیـات را شـرح داد و با تشریـح ضـرورت تاسیس چنین مرکزی در نظام دانشگاهـی ایـران، به برنامههایـی که مرکز دنبال می کند اشـاره کرد.
-
مبحث علـم و دیـن از کجا و چـرا شکل گرفت؟
شاید بتوان گفت که مسئله علم و دین به معنای مدرن که امروزه در محافل علمی در جریان است از زمان زاده شدن علوم مدرن در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی ریشه گرفته است. با شکلگیری علوم مدرن تصویری از جهان شکل گرفت که مطابق با آن، جهان گویا به علتی بیرونی که به صورت سنتی منتسب به خدا بود نیاز نداشت. در واقع تصویری که علم به ما ارائه می کرد تصویری خود بسنده، کامل و یکپارچه بود که گویی هرچیزی در درون خود علم، تبیین می شود و نیاز به داشتن عامل یا فاعلی بیرونی نبود؛ این امر به نحو بالقوه تعارضی با تصویری که ادیان ابراهیمی از جهان به ما ارائه میدادند ایجاد میکرد. براساس تصویر ادیان ابراهیمی، زنجیره علل طبیعی در نهایت جایی به کنش خداوند وصل میشود و نظام طبیعی وابستگی هستیشناختی یا وابستگی علٌی به وجود یا کنش خداوند پیدا میکند. البته باید به این نکته اشاره کرد که بسیاری از متفکران، دانشمندان و عالمان علوم طبیعی در دورۀ انقلاب علمی، متأله بودند، ولی با این حال در نهایت تصویری که از عالم زاده شد تصویری خود بسنده بود که در آن نیازی به کنش خداوند دیده نمیشد.
در قرن نوزدهم و با شکلگیری نظریۀ تکامل داروین این تعارض بین تصویر علمی و تصویری که ادیان ابراهیمی از طبیعت ارائه میکردند وارد مرحله جدیدی شد، چرا که براساس این تصویر جدید، نه تنها طبیعت بیجان بلکه طبیعت متشکل از موجودات زنده وابستگی خود را به خداوند از دست میداد. براساس تصویر داروینی، موجودات زنده در یک تکامل تاریخی قرار میگیرند و این چیزی بود که با آنچه که ادیان ابراهیمی تا پیش از آن به ما عرضه میکردند در تقابل قرار داشت. تقابل بالقوهای که از دورۀ انقلاب علمی شکل گرفته بود کمکم به عنوان یک مسئله عمومی هم جلوه کرد. به عنوان مثال در این باره میتوان به انتشار کتابی با عنوان History Of The Conflict Between Religion And Science در سال 1774 توسط جان ویلیام دریپر اشاره کرد. دریپر در این کتاب، مشخصاً اشاره میکند که علم و دین، دو نظامی هستند که ذاتاً با یکدیگر مشکل دارند، علم مظهر عقلانیت است و دین خصوصاً مسیحیت کاتولیک و همچنین پروتستانیزیسم و در برخی موارد اسلام، به خاطر آموزههای غیرعقلانی خود، با علم به ویژه علم مدرن در تقابل قرار دارند.
-
رویکرد جدید به علـم و دیـن در عصـر جدید چگونه است؟
با ورود به قرن بیستم، تصویر موجبیتی علم از طبیعت به چالش کشیده شد. دلیل این امر ظهور مکانیک کوانتومی بود. براساس مکانیک کوانتومی موجبیت نقض میشود و ما نمیتوانیم رخدادهای عالم را به صورت معین، دقیق و یکتا پیشبینی کنیم؛ نه تنها نمیتوانیم پیشبینی کنیم بلکه خود طبیعت ذاتاً واجد چنین ویژگی است. همین موضوع باعث شد باورهایی که پس از انقلاب علمی و در دوره روشنگری شکل گرفته بودند مانند کنارگذاشتن اراده آزاد، دوباره به فضای علمی راه پیدا کنند و بسیاری از فیزیکدانان از این مطلب صحبت کردند که از طریق مکانیک کوانتومی میتوانیم مباحثی مانند اراده آزاد را توضیح دهیم. در کنار این موضوع، اصل علّیت که در نظامهای فلسفی از الهیات نقشی اساسی ایفا میکرد با چالش مواجه شه بود، چراکه مکانیک کوانتومی جهانی را ترسیم میکرد که غیرموجبیتی و شاید غیرعلّی بود.
با بالغ شدن علومی مانند مکانیک کوانتومی، نظریه نسبیت و نظریه تکامل داروین در نیمه اول قرن بیستم، به تدریج برخی از دانشمندان علوم طبیعی پرسش از نسبتِ بین علم و دین را دوباره مطرح کردند و پیرامون نسبتِ بین علم و دین به طور خاص شروع به نظریهپردازی و مدلهای گوناگونی را برای تبیین نسبت علم و دین مطرح کردند. مدلهای تقابل یا مدل عدمارتباط بین علم و دین از جمله این مدلها بودند. براساس مدل تقابل، میان علم و دین یک تقابل ذاتی وجود دارد که اساساً نمیشود آن را حل کرد و براساس مدل عدم ارتباط، علم و دین دو ساحت کاملاً مجزا و مختلف هستند که هرگونه تلاش برای آشتی دادن یا در واقع برقراری تضاد بین علم و دین ناکام خواهد بود.
این چالشها کمکم در ساحت عمومی و در واقع فضای دانشگاهی به منزله یک مسئله نهادی ظاهر شد و نهادهایی شکل گرفتند که هدف آنها پاسخ به این چالشها بود. برخی از این نهادها عبارتند از :The Center for Theology and the Natural Sciences (CTNS) در آمریکا؛ The Ian Ramsey Centre for Science and Religion در دانشگاه آکسفورد؛The Faraday Institute for Science and Religion .
طبعآً این مراکز خروجیهایی داشتند و خروجیهای این مراکز نه تنها به بررسی مدلها میپرداخت بلکه نسبتِ بین نظریههای مختلف و آموزههای الهیاتی در ادیان ابراهیمی را هدف قرار میداد. به عنوان مثال، در دهه نود میلادی این پرسش مطرح شد که نسبتِ بین فعل الهی و نظریههای کوانتوم و یا نظریه تکامل داروین چیست؟ بنابراین با گذر زمان مسئله علم و دین یا مسئله علم و الهیات کمتر به عنوان مسئله کلی ظاهر شد و تدریجاً نسبت نظریههای علمی به صورت خاص با آموزههای الهیاتی مورد سوال قرار گرفت.
-
مباحث علـم و دیـن در کشـور چه جایگاهــی دارد؟
علیرغم تلاشهای بینالمللی در حوزه علم و الهیات، متأسفانه در سطح ملی در این زمینه، نهادی وجود ندارد که به صورت نظاممند این موضوع را دنبال کند. البته اندیشمندان بزرگوار و اساتید عزیزی هستند که در این حوزه مشهورند و تالیفات متعددی دارند و در حوزه بینالمللی بسیار شناخته شدهاند به عنوان نمونه میتوان از دکتر گلشنی نام برد که در حوزه علم و الهیات تالیفات بسیار فراوانی دارند و در سطح بینالمللی هم شناختهشده هستند. علیرغم اینکه این مسئله بطور بالقوه در جامعه ایران، چه در جامعه دانشگاهی و چه در سطح عمومی وجود دارد ولی بطور نظاممند این مباحث را دنبال نکردهایم و در فضای دانشگاهی و حوزوی ایران جای این مسائل بسیار خالی است.
-
اهـداف مرکز علـم و الهیـات چیست؟
پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری قصد دارد با مشارکت حوزویان و استادان دانشگاهی از سرتاسر ایران این خلا را پر کند و به صورت نظاممند برنامههایی را تدوین کند تا هم فضای دانشگاهی و هم فضای عمومی را به سمت تأمل درباره نسبت علم و دین سوق بدهد. ما معتقدیم الهیات اسلامی منبع غنی است برای اینکه نسبتش با نظریههای علمی جدید مورد بررسی قرار گیرد. ما میدانیم که در جهان مسیحی دراین حوزه گامهای زیادی برداشته و متألهان مسیحی و دانشمندانی که دغدغه علم و دین دارند نسبت بسیاری از آموزههای مسیحیت را با نظریههای علمی بررسی کردهاند و دراینباره نظریههای متعددی ارائه دادهاند. ولی در مورد آموزههای الهیات اسلامی چنین نیست. از الهیات اسلامی در این حوزه غفلت شده، بطوریکه ما هنوز نمیدانیم چه نسبتی میان آموزههای الهیات اسلامی و نظریههای مختلف علمی وجود دارد، البته تا آنجاییکه این دو حوزه با هم مربوط میشوند و برای هم استلزاماتی دارند. علاوه براین، در اسناد سیاستی علم و فناوری ملی به ارزشهای توحیدی بسیار اشاره شده است. یعنی علاوه بر ارزشهای علمی و ارزشهای فنی که در این اسناد به انها اشاره شده است از ارزشهای توحیدی هم چیزهایی میبینیم. علیرغم ذکر این دونوع ارزش در اسناد سیاستی حوزه علم و فناوری در کشور، هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد؛ در واقع وقتی به فضای فعالیت دانشمندان و در عرصه عمل میرسیم این دو نوع ارزش نه تنها هیچگونه نسبت مثبت و تعاملی با هم ندارند بلکه در تقابل با یکدیگر قرار میگیرند. این درحالی است که اگر ما در اسناد سیاستی از این ارزش ها هم نام میبریم و برای تحقق آنها برنامه ریزی میکنیم، باید نسبت آنها را به نحو نظاممند با ارزشهای معرفتی و ارزشهای فنی بسنجیم.
-
مأموریت مرکز "علـم و الهیـات" کدامنـد؟
مأموریت مرکز عبارت است از کوشش برای فهم بهتر و عمیقتر نسبت علم و الهیات، خصوصاً نسبتِ نظریههای علمی بالغ با تزهای الهیاتی به ویژه تزهای الهیات اسلامی از یک سو و همچنین نسبت سایر ادیان ابراهیمی با اسلام باتوجه به دیدگاه آنها در رابطه با طبیعت و اجتماع از سوی دیگر و همینطور ترویجِ اندیشیدن دربارۀ نسبت علم و الهیات. همچنین بررسی چالشها به ویژه چالشهای اخلاقیِ حاصل از فناوریهای جدید که باتوجه به تزهای الهیاتی بهویژه الهیات اسلامی حاصل شدهاند.
-
مرکز "علـم و الهیـات" در چه حوزههایـی فعالیت دارد؟
الف) انجام پژوهشهای میانرشتهای در حوزۀ علم و الهیات با خروجیِ مقاله و کتاب در دو سطح ملّی و بینالمللی؛ ب) برگزاری نشستها و کارگاههای آموزشی و مدارس فصلی برای ترویج کاوش دربارۀ نسبت علم و الهیات؛ ج) حمایت از پایاننامههای برتر در حوزۀ علم و الهیات؛ د) حمایت از تألیف و ترجمۀ کتابهای خصوصاً آموزشی در حوزۀ علم و الهیات؛ ه) هدایت و مشاورۀ پایاننامههای حوزۀ علم و الهیات؛ و) برگزاری سمینارهای بینالمللی و ملّی در حوزۀ علم و الهیات؛ ز) مشارکت در تأسیس رشتۀ علم و الهیات در دورههای تحصیلات تکمیلی؛ (در ایران رشته ای با عنوان علم و الهیات نداریم اگر بتوانیم در سطح تحصیلات تکمیلی چنین رشتهای را تاسیس کنیم بسیار تاثیر گذار خواهد بود). ح) حمایت از کرسیهای نظریهپردازی و ترویجی؛ ط) حمایت از طرحهای پژوهشی داخلی، مجموعه فعالیتهای تعریف شده برای برای دستیابی به اهداف مرکز هستند. اما شاید بتوان گفت مهمترین بخشی که این برنامه مدنظر دارد تدوین محورها و موضوعات مختلفی است که در نسبت بین علم و الهیات مطرح هستند. این محورها و موضوعات را در 5 دسته اصلی شامل: الف) علوم فیزیکی، فناوریهای مرتبط و الهیات؛ ب) علوم و فناوریهای زیستی و الهیات؛ ج) علوم شناختی، فناوریهای مرتبط و الهیات؛ د) علوم اجتماعی، علوم انسانی و الهیات و ه) مباحث عمومی علم و الهیات خلاصه کردهایم. به عنوان مثال در محور اول ما موضوعات مختلفی را به صورت جزئی بررسی و مهمترین موضوعاتی که در این دسته وجود دارد را برشمردیم تا برای بررسی بیشتر، پژوهشگران بتوانند در این حوزه گام بردارند و به ما کمک کنند. این موارد شامل: مقایسۀ مدلهای کیهانشناختی و شروح الهیاتی از شرایط اولیه و چگونگی پیدایش عالم؛ فعل الهی خاص و قوانین طبیعت؛ تنظیم ظریف و تطابق کیهانی از منظر فیزیک و الهیات؛ سرانجام جهان از منظر فیزیک و الهیات و فعل الهی، معجزه و قوانین طبیعت هستند.
در حوزه فناوریها میتوان مانند نسبت فناوری و الهیات با توجه به مسئلۀ جایدهی ارزشها در مصنوعات فنی و همچنین در دسته علوم و فناوریهای زیستی و الهیاتی نیز مقایسۀ مدلهای زیستشناختی و شروح الهیاتی از چگونگی خلق انسان و تنظیم ظریف از منظر زیستشناختی و الهیاتی را بررسی کرد.
در حوزه علوم شناختی، فناوریها مرتبط و الهیات نیز مدلهای شناختی از باورهای دینی و چالش آنها برای نظامهای الهیاتی (علوم شناختیِ دین)؛ مسألۀ تبیین تجربههای دینی با علوم شناختی و فناوریهای مرتبط با علوم شناختی و چالش آنها برای فقه اسلامی قابل بررسی است.
-
ویژگـی این مرکــز چیست؟
ما در پژوهشکده بر این باوریم که علم و دین حوزهای میانرشتهای است که مسائل آن بدون درنظر گرفتن این خصیصه نمیتواند موضوع پژوهش قرار گیرد. بهعنوان نمونه، بررسی نسبت فعل الهی با فیزیک به دانش گسترده و عمیقی مرتبط با نسبیت عام، کیهانشناسی و مکانیک کوانتومی نیاز دارد یا بررسی تنظیم ظریف در زیستشناسی به سطح عمیقی از معرفت زیستشناختی نیاز دارد. از طرفی، این مباحث مستلزم بهکارگیری مفاهیم و تزهایی است که در الهیات و فلسفه نقشآفریناند. بنابراین، پژوهش در این حوزه تنها با تسلط بر این دو حوزه، یعنی علم از یکسو و الهیات و فلسفه از سویدیگر، ممکن است. قصد ما این است که در این مسیر گام برداریم، یعنی مطابق با آنچه در سطح بینالمللی اتفاق افتاده است. همچنین، شاید دیگر نوآوریای که این مرکز دارد اختصاص محوری به علوم انسانی، علوم اجتماعی و الهیات باشد. که در این باره می توان به موضوعاتی مثل الگوهای رویارویی و تعامل الهیات و جامعهشناسی، نقش تزهای الهیاتی (مسیحیت و یهودیت) در تکوین علوم اجتماعی مدرن، مرجعیت نظری و علمی علم و الهیات بهلحاظ سیاسی و اجتماعی و تعرض یا سازگاری نظامهای دموکراتیکِ برآمده از لیبرالیسم با باورهای دینی اشاره کرد.
-
آیا موضوعات فرعـی نیز در فعالیـتهای مرکز تعریـف شده است؟
بله موضوعاتی هم هستند که با هیچکدام از محورهای قبل ارتباط مستقیم ندارند اما مربوط به حوزه علم و دین میشوند؛ در واقع اینها مباحث عمومی حوزه علم و الهیات هستند. طبیعتگرایی هستیشناختی، طبیعتگرایی روششناختی و نسبت آنها؛ مدلهای تعامل علم و الهیات؛ قوانین طبیعت و عاملیت الهی و همچنین نقش علم و الهیات در شناخت ارزشهای ذاتی و جستوجوی معنای زندگی از جمله موضوعات فرعی هستند. موارد ذکر شده خلاصهای از مأموریت، اهداف و فعالیتهای مرکز علم و الهیات بود. امیدواریم با مشارکت استادان دانشگاه شهید بهشتی و اساتید سایر دانشگاهها و همچنین حوزویان، در این راه گامهای موثری برداریم و با توجه به ضروریات و اقتضائاتی که وجود دارد بتوانیم به اهداف این مرکز دست یابیم.